• وبلاگ : سرگيجه
  • يادداشت : باور مرگ!
  • نظرات : 2 خصوصي ، 89 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     
    اي اشک دوباره در دلم درد شدي تا ديده ي من رسيدي و سرد شدي
    از کودکي ام هر آنزمان خواستمت گفتند دگر گريه نکن مرد شدي

    مرسي سميه جان که سر ميزني بهم

    rasti in axe bala male kiye?male bachatone ?:D

    پاسخ

    بله!پست المپيک هم مربوط به همينه!

    اي دل بي ارزش !
    لامــــــــــــــــــــــصب ………………. ياد بگير !

    اگه کسي بهت گفت دوستــــتــــــ دارم

    لزوما به اين معني نيست که کس ديگه اي رو دوست نداره…!!!
    سلام.
    پس خدا رو شکر اخه هر روز ميام ميبينم پست ندادي نگران شدم
    خب خدا رو شکر

    سلامـ عزيز من اپمـ دوس داشيـ بيا


    راستي چرا ديگهـ اپـ نميکنيــ
    هوا گرفته بود,
    باران ميباريد,
    کودکي آهسته گفت:
    خدايا گريه نکن درست ميشه...

    صفـــر را بستند تا ما به بيــرون زنگ نزنيم

    از شما چه پنـــهان ما از درون زنـــگ زده ايم.../.

    سلاااااااااااااام.نيسي چند وقته؟
    اتفاقي افتاده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    پاسخ

    نه!چيزي نيست محمد رضا مهد ميره درگير اونم وقت نكردم بسرم!!!!!!!
    سلام خواهر ممنون ک به وبم سر زدي.من وبلاگتو خيلي دوست دارم به خاطر همين شمارو لينک کردم تا با هم در ارتباط باشيم.
    موفق باشي
    پاسخ

    ميسي!!!!!!!!


    are vase zanha ham sakhte.vali chon nevisandash mard bod .be esme mard omade dge :D

    بايد بدجنس باشي..!! تا عاشقت باشن......!!

    بايد خيانت كني.........!! .......... تا ديوونه ات باشن...!!

    بايد دروغ بگي...............!!........تا هميشه تو فكرت باشن...!!

    بايد هي رنگ عوض كني......!!..............تا دوسِت داشته باشن...!!

    اگه ساده اي ...!! اگه باوفايي...!! اگه يك رنگي...!!......هميشه تنهايي...!!
    مفهموم اين عکس خيلي خيلي زياده.من که عاشقشم.ممنون از اين آپت
    پاسخ

    مررررررررررررررر10+10+10
    کودکي با پاي برهنه بر روي برفها ايستاده بود و به ويترين فروشگاهي نگاه مي کرد زني در حال عبور او را ديد، او را به داخل فروشگاه برد و برايش لباس و کفش خريد و گفت: مواظب خودت باش
    کودک پرسيد: ببخشيد خانم شما خدا هستيد؟
    زن لبخند زد و پاسخ داد: نه من فقط يکي از بنده هاي خدا هستم.
    کودک گفت: مي دانستم با او نسبتي داري

    دلگير نشو از آدما
    نيش زدن طبيعتشونه
    سالهاست که به هواي باراني ميگويند:
    خــــــراب


    وَقتـــ رَفتـنـتــ يآدَمـ بيآور خآطـِرآتَـتــ رآ بدَهَمــ ببرے

    خودَتـــ که نَبـاشے به

    چه کارَمــ مےآيـَند؟!

    فـَقـط ذَره ذَره نـآبـودَيـَمــ رآ ضِـمـآنـَتــ مےکـُنـَنـد ...
     <      1   2   3   4   5    >>    >